دو مشکل حل نشده ی انقلاب

به نظرم دو تا مشکل حل نشده از اول انقلاب توی کشور هست:

مشکل اول اینه که جریانهای مختلفی توی انقلاب حضور داشتن مثلن همه ی اصلاح طلبها و اصولگرا ها بالاخره انقلابی بودن و با همه ی طرز تفکرهای مختلفشون یه روزی کنار هم بودن. همینطور منافقین (مجاهدین سابق) و ... با همین منطق بریم یه مقدار جلوتر، دینداری آدمهای مختلفی که با انقلاب همراه بودن در سطوح مختلفیه. خیلیا به دین احترام میذاشتن ولی رفتارهای مذهبی و عبادی نداشتن. خیلیها داشتن ولی کم بوده. خیلی ها هم زیاد بوده. خیلیها قشری بودن و خیلی ها عمقی تر با دین برخورد میکردن.

همه ی این جریانهای مختلف با انقلاب بودن و امیدوار بودن به تغییر و شاه رو میخواستن بیرون کنن و از سیاستها و اقدامات درب و داغونش بیزار بودن. ولی بعد انقلاب به مرور این کنار هم بودن معلوم نیست چی شده.

مثلن، به دلیل نفوذ مجاهدین به نهادهای مختلف کشور و خرابکاریهاشون، یا خرابکاریهای گروه های دیگر ضد انقلاب و ضد ج ا، مجبور شدن تو یه دوره ای مراقبتهای سفت و سختی از نهادهای کشور بکنن. ولی خب بعد یه مدت که اینا گذشته همون سخت گیری ها مونده، (کلن نگاه های مدیریتی ای که فیدبک مثبت خورده خیلی داریم تو ج ا)

اما در کنار این، بازهم یه نپذیرفتن خاصی می بینم نسبت به طیفهای گوناگونی که تو ایران داریم، فکری، سیاسی، قومی و ... بی توجهی به حقوق و نیازها و ... سریعن برچسب ضد انقلاب و ضد کشور و ضد نظام به همدیگه میزنن، غافل از اینکه از همون ابتدا این تفاوت دیدگاه ها و اختلاف ها بوده و حتی اگه دیدگاه های همدیگه رو قبول نداشته باشیم باید حقوقی برای هم قائل باشیم و خوبی های همدیگه رو ببینیم و بخوایم

مشکل دوم اینه که، در میان جریانهای مذهبی انقلاب یه حس خیلی شدیدی بوده نسبت به دین و فقه، که اگه ما همه چی رو دینی کنیم حل میشه (چه بسا بقیه ی گروه های کمتر یا غیر مذهبی انقلابی هم همین فکر رو داشتن تا حدودی) و اینکه دینی کردن یعنی فقهی کردن، مثل برچیدن کافه ها و مناطقی که خدمات ویژه ای میدادن و مشروب و حجاب و ... یه سری چیزهای کاملن ظاهری.

هنوز هم این جریان و طرز فکر به نظر من خیلی شدیده، مثل اینکه یهو اردوهای دانشگاه ها و فعالیتهای مختلط برچیده میشن و کلی آسیب به وجود میاد.

کلن یکی از مهمترین وظایف دولت و حکومت رو مقابله با ظاهر گرایی میدونم

از سری نقدهای من بر اقتصاد-7

یه چیز مشابهی برات تعریف کنم
یه بنده خدایی پرسید که از نظر علم اقتصاد میتونی توجیه کنی که کالای ایرانی باید خرید؟
گفتم علم اقتصاد اصلن مسئله اش این نیست! برای همین با علم اقتصاد توجیه نداره این کارو کردن. ولی، واضحه که اگه همه ی ایرانی ها جنس ایرانی بخرن، خب تولید کننده ی ایرانی به نفعشه و واردکننده به ضررش. یعنی عوامل شخصی خب دخیلن دیگه! اتفاقی که تو قرن نوزده و بیست زیاد افتاده و الان هم خیلی جاها می افته! هرچند کمرنگ و عمدن مغفول
که بالطبع قبول نکرد :)) از بقیه شنیده بود که تولیدکننده وظیفه شه کالاشو بهبود بده

و خود جا انداختن اینکه حق همیشه با مشتری و مصرف کننده اس، چقدر زور برده اثباتش از سوی مدرنیته!

بهش فکر کن

الان به دین، به عنوان یه بستر رشد نگاه می کنم، نه صرف یه الگوی اخلاقی یا قواعد اجتماعی یا ایدئولوژی

دیوانگی ها

سر جلسه ی لیان داشتم به این فکر می کردم چه نشریه ی لازم و مفقودی است نشریه ای که سالهای دبیرستان و لیسانس را هدف بگیرد. کلی حرف در این بازه باید گفته و شنیده شود، قبلش خیلی شوخی و بعدش خیلی جدی است زندگی (کدام زندگی؟). چنتا موضوع و عنوان نوشتم و به ذهنم رسید با دوست نشریه داری در این مورد صحبت کنم. ولی ... دیوانگی های من تمامی ندارد

یه چیز خیلی واضح

واضحه که رفتار ظاهری همه ی ابتنا و قضاوتی که در موردش میشه به نیت و انگیزه ی پشتشه. مگه پیغمبر مسجد ضرارو خراب نکرد؟ مگه شمر نماز نمیخوند؟ پس چرا خیلی مذهبیها، تا یکی یه ذره رفتارهای مذهبیش تغییر میکنه از دایره ی دین می اندازنش بیرون؟ مگه خودشون خیلی بهترن؟

*

مثال خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی واضحش، میشه روابط دختر و پسر. نگاه نکردن به صورت، حجاب، ادب، امنیت، کنترل کراش و علایق و غرایز، اینا همه یه پکه. چسبیدن به ظاهر هیچ اثری نداره. چه بسا عیوبی پنهان پشت این ظواهر. ادم تا نفهمه ضرورت کنترل ارتباط با جنس مخالف (محرم و نامحرم) تنوع موقعیتهای رابطه، تفاوت در درک رفتارها، گستره ی این روابط در جامعه و در طول زندگی، هر چی هم رو بگیره و حرف نزنه و نگاه به صورت نکنه، بی اثره. میلغزه.

حالا ممکنه بگی پس این جوونای پاکی که به خاطر حدیث و فلان رعایت میکنن چی، هیچی. حدیثو معصوم به کی با چه مسئله ای گفته، جمعی بوده یا فردی، بقیه احادیث چی، چه جایگاهی و مرتبه ای از عبودیت بوده، اصلن موضوع عموم خصوص میخوره یا نه، و کلی سوال دیگه.... و از همه مهمتر اگه اینا رو نفهمی، اصلن مگه حدیثو میفهمی؟؟؟؟ که دل بدی یا ندی

*

این به این معنا نیست که رفتار اصلن مهم نیست، نیات سالم کم کم شکل رفتار رو درست میکنن. و از اون طرف رفتارها نیات و خلقیات و عادات رو تغییر میدن و کم کم شکل میدن.