تبعیض ۲

تبعیض دیگری که همیشه آزارم میده اینه که همه ی فیلمها و سریال ها و بسیاری از قصه ها، همیشه تو تهران و شمال اتفاق می افته

و اغلب هم تو خونه های پولداری و متمولی

بقیه ی شهرهای کشور قصه ندارن؟ بقیه ی مردم اتفاقی نمیافته تو زندگیشون؟ این چه سطحی از  تبعیضه؟

حالا در مورد قصه ها و شخصیت پردازیهای اشغال  نق نمی زنم دیگه :)

تبعیض

به نظر بنده پخش اذان و نماز و دعا مطابق با وقت شرعی تهران از تلویزیون تبعیض آمیزه و بقیه ی مردم مسلمان رو می بره تو حاشیه. همین امر باعث میشه مسجد که یکی از کارکردهای مهمش تنظیم اوقات شرعی مردم بوده باشه و حضور خیلی جدی توی زندگی روزمره، بره تو حاشیه

همچنین، به نظرم ساعتهای اوقات شرعی ملاک نیستن، ملاک "دیدن" هه و نباید خیلی به این عددا دقیق پایبند بود (جهت شروع و پایان روزه می گم)

اغفر لنا ذنوبنا یا ربنا یا ربنا

به یاد دکتر مهدوی نازنین و احیا های شیرین نوجوانی

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ

گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ

در درگه ما جای نومیدی نیست

صدبار اگر توبه شکستی بازآ

جهانی شدن

احساس می کنم گلوبالیزیشن (به معنی در این سطح کلان و وسیع مرتبط شدن همه ی نقاط هستی به همدیگه و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بسیار شدید، طوری که تصمیمات اقتصادی نه چندان بزرگ در یک کشور به شدت به بازار جهانی وابسته است و کلی اثرات داره) خلاف نهاد بشریته!

چندشب پیش هم احساس کردم خیلی احمقانه اس که آدم از عدم اجتماع نقیضین شروع کنه به شکل فلسفی ثابت کنه دزدی غیراخلاقیه.

آیا ترجیح می دادی در برهه ی تاریخی دیگری زندگی کنی؟

بله، ترجیح میدادم حول و حوش 1300 زنده باشم. در یک شهر کوچک، یا یک روستا، جایی که بیشتر از دو سه گزینه برای زندگی نباشد.

we are all the same یا سروته یه کرباسیم

مدرن شدن، صنعتی شدن، حاصلش خالی شدن روستا و لبریز شدن شهر هاست. تغییر سطح انرژی، از ملال روستایی، به ملال شهری.

(از مکاشفات دو روز حضور در تفرش)

میشه خشت زد البته، ولی نه :)

incendies

یکی از قویترین فیلمهایی که ساخته شده... عجیب عجیب عجیب... حتمن ببینید

(عنوان فیلم کلمه ای فرانسوی است، و فیلم به زبان فرانسه است)

look back

Most of all, we need to look back. Where we have been, why we are here, what we are gonna do, see if we are needed to do what we think is necessary, or  just out of our way

مثلن نگران این باشم که نرسیدم فیلم کلاسهایی را که می خواستم ببینم ندیدم، یا اولویت پایین تری داشتن نسبت به کارهای دیگری که داشتم و کردم

how to deal with your crush

1. try to never involve in any activity that he/she is too, and if you are, get the hell out of it. I don't know what to do if you are stuck. but I insist on avoiding these situations

2. avoid emotional circumstances, and do not make decisions due to these situations. don't consider them as serious happenings cause everyone has emotional situations and you and your crush are not exception.

3. widen your insight and see thoroughly. remember it's not a life or death situation.be realistic. he/she is not just cuteness and fun

دلیل دیگری برای استفاده ی هرچه کمتر از شبوکات اجتماعی

در سایر انواع رسانه، شما بر یک یا نهایتن دو چیز! تمرکز می کنید. و چیز اینجا قالب انتقال محتواست. در رسانه های مکتوب، متن دارید (که قالبن طولانی است) و باید یک عالم بر آن تمرکز کنید. و نهایتن کنارش عکسهایی هست. در هنرهای تجسمی، با یک چیز طرفید، گرچه در آن با انواع نیروهای بصری سرو کار دارید، ولی با یک چیز واحد طرفید. و یک مجرای دریافتی شما فعال است. (شاید صرفن به این خاطر باشد که اعصاب ما برای درک  واحد و آنی این مجموعه تربیت شده اند). همینطور، جای شما مشخص است. خیلی جاها نفر دوم هستید، یعنی با محصول یک فرآیند روبرویید و وقتی آن فرآیند درکار است، شما فعال نیستید و وقتی شما فعالید، آن دیگر در جریان نیست. (معلومه چی میگم؟)

اما در شبوکات اجتماعی، شما با مولتی مدیا روبرویید، متن، صدا، فیلم، عکس، گرافیک، همه چیز! و این بی نهایت مخل آرامش و تمرکز است. بعلاوه، با نظر دادن و اظهار علاقه(!) ما همزمان فعال می شویم. و مگر آدم در چند زمین می تواند همزمان فعال باشد؟ و با انبوهی از اطلاعات روبروییم که دائم در رفت و آمد هستند. همه ی اینها با هم، ظرفیت حافظه ی فعال و کوتاه مدت ما را می گیرد و انرژی ای به قسمت های بلندمدت مغز نمی رسد.

when will we be cured?

it's just like I'm having loads of thing to do, and I just sit & watch a movie, birdman this time, for tenth time!

what's going on with me?

p.s: started friends today, quite fun :)

p.p.s: the English is because of the movies, that's what happens with me