وضعیت فعلی

همه چیزهای مزخرف گذشته و حال و آینده با هم یادم آمده

ما کر و کوریم

دارم before sunrise رو می بینم

یه جاش میرن تو یه مغازه که دیسک آهنگ (اون سیاه بزرگا که با گرامافون پخش میشه) میفروشه

دارم فیلم رو با زیرنویس میبینم. زیرنویسهایی که برای hearing impared هستن جاهایی که آهنگ پخش میشه رو می نویسن

بعد من میرم تو این سوال قدیمی که اگه یه نفر مادرزاد کر باشه تصوری از موسیقی یا صداها داره؟

بعد نمیدونم از کجا به این فکر میکنم که خب اونم مثل منه، همه ی ما یه سری ادراکات داریم و یه سری هم نداریم (در واقع اونهایی که درک نمیکنیم خیلی خیلی بیشترتر از چیزاییه که درک میکنیم). تا وقتی باهاش مواجه نشدیم، نسبت بهش کریم (کر+یم مخفف هستیم). حتی تر، تا وقتی باهاش مواجه نشدیم اصلن نمیدونیم که هست.

حالا وقتی باهاش مواجه میشیم چیکار میکنیم؟ می پذیریمش و زمان میدیم تا درکش کنیم؟ یا نمی پذیریمش چون بیرون از دایره ی امکان ماست؟ چیزی که تا حالا نشنیدیم رو چجوری می شنویم؟ شاید مهم این باشه که یه دستگاهی داشته باشیم که کمک کنه چیزهای تجربه نشده رو امن تجربه کنیم.

همه ی ما با مهره هایی که داریم بازی می کنیم. همین. جهان بیرون از ذهنمون رو می سازیم با جهانی که شناختیم. و امیدواریم کل جهان consistent باشه دست کم. تا این تکاپوی دائمی مون تهش هیچ چیز نباشه.


ویدیو نسبتن مرتبط: سایه میگه ما لالیم، لال بازی میکنیم: لینک