از بدشگونی کرونا و بداقبالی محصلان

برای ما که در شرایط غیرقرنطینه پامون به مدرسه و تحصیلات باز شد، مدرسه رفتن خیلی پله پله بود. یک اتفاق تدریجی بود که به پشت میز نشستن و روبرو را نگاه کردن عادت کنیم. اینکه از یک جا بند نبودن و بازی کردن و در انواع وضعیتهای فیزیکی بغیر از نشستن بودن به صرفن مدتی نشستن برسیم به اندازه کافی طول می کشید و ما آگاه یا ناآگاه بهش عادت کردیم و یادش گرفتیم. محصلان امروز خصوصن 6 7 ساله ها خیلی ناگهانی این تغییر بهشون تحمیل شد.

اثر فاعل غایب

بالاخره اسمش را پیدا کردم. آن موجود آرمانی بدون خطا، آن تجسم اخلاق، آن معیار همه چیز، آنکه مورد اشاره همه است وقتی از چیزی برتر و بهتر صحبت میکنند، اما ردی از او نیست. آنکه وجودش، وجود بی مثالش، نقدی و ردی است بر همه ی تصمیم ها و رفتارها، اما بودنش قابل رویت و سنجش نیست. هم هست، و هم نیست.

در همه ی آدمها هست و خارج از همه هست. وقتی فشارهای اخلاقی و هنجاری را حس میکنیم، وقتی حس کمبود و نقص میکنیم، وقتی فکرمان پر شده از اینکه چرا به اندازه کافی خوب نیستیم، وقتی اشتباهاتمان ما را غرق میکند، در بقیه ی آدمهای دور و نزدیک اثرش را میبینیم، اثر این فاعل غایب را. و اثر او اینست که این بقیه ی آدمها تحت تاثیر وجود او کارهایشان را، رفتارها و تصمیمهایشان را سامان می دهند تا خوب و کافی باشد. اما وقتی در کاری و تصمیمی خوب و کافی باشیم، این فاعل غایب انگار نه انگار که وجود داشته باشد. نیست که نیست.

تازه، این جهان مجازی، رد فاعل غایب را بیشتر از پیش به رخمان می کشد. در جلوات این جهان بصری، روح فاعل غایب شعله ور میشود و ما را داغ و گیج می کند.

اما راز این همه آثار و این همه عجایب، در غایب بودن این فاعل است. ناشناخته یا کمتر شناخته است. گم است. شبیهش شاید پیدا بشود اما خودش نیست. فقط و فقط در ذهن آدمهاست. اگر کسی را پیدا کنی و فکر کنی اوست، زود می فهمی که نیست.

این فاعل غایب، فقط در ذهن یک نفر و دو نفر نیست، بلکه در ذهن آدمهای زیادی است، شاید همه ی اهالی یک شهر یا منطقه یا همه ی اهالی یک زبان. و چون در ذهن آدمهای زیادی هست زورش سنگین می شود و خودش را واقعن واجد وجود نشان می دهد.

وقتهایی که دلم فشرده می شود برای اینکه چیزی را داشته باشم (هر چیزی، مهارتی، یا دوستی ای، یا لباس و وسیله ای، یا رضایت و آرامشی)، این اثر فاعل غایب است که حس من را به نداشتن آن چیز می رساند. وقتهایی که فکر قفل می شود روی یک موضوع از جنس نداشتن، و گیج می شوم که چه بکنم با این فکر و فشار، این فاعل غایب است که در لباس هر اکانت اینستاگرام یا توییتر خودش را ظاهر می کند و مرا مشغول تر و گیج تر می کند.

ناشناخته بودن و مبهم بودن این فاعل، باعث می شود شبیه چیزها و کسان زیادی بشود و گم تر بشود و مرا سردرگم تر بکند.