سیلی واقعیت ۱

بعد از تموم شدن کلاس اومدم برم دکتر، اینقدر معطل معرکه گیر کنار مترو کردم خودم رو  که فرصتم از دست رفت

خیلی ناراحت شدم ، آخه یه آدم چقدر میتونه اهل شوخی و مسخره باشه 

بعد هم تو صف تاکسی جام رو به یه خانومه ندادم که موجب کمال افسوسم شد

نظرات 4 + ارسال نظر
س سه‌شنبه 14 فروردین 1397 ساعت 23:57

معرکه گیر چیکار مى کرد حالا؟؟
اون روز هم کنجکاو شدم
اما وسایلم سنگین بود.از اون سمت خیابون سوار تاکسى شدم رفتم:)

مار میگرفت، با دست
سنگ میشکوند، با مشت
زنجیر پاره میکرد

س پنج‌شنبه 9 فروردین 1397 ساعت 02:09

انقدر دیر جواب دادى...:))
مى خواستم بگم منم بودم اون طرفا اون روز
که چقد دنیا کوچیکه و این حرفا:))

آره
آره و اینا :))

احسان پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 23:08

کاش مثل قبل دغدغه داشتم تا اصلا نمیدیدم جمله سمت راستی، زیر منوی اصلیت رو...

س پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 23:03 http://aseman9.blogsky.com

یه سوال خنده دار بپرسم؟:))
احیانا متروى میدان جهاد نبود؟

یس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد