از سری نقدهای من بر اقتصاد-5و6

نمیدانم قبلن نوشته ام یا نه، ولی زندگی/فعالیت تجاری با منطق هزینه فرصت غیر عقلانی است! بنا به دلائل متعدد. اقلش اینکه این روش، باعث میشود آورده های انتخاب کم اهمیت تر از ازدست رفته های انتخاب ارزشگذاری شوند. یا اینکه در چه تصمیمی هست که اینقدر نتایج مطمئن باشند که بشود دقیقن حساب هزینه فرصتها و آورده ها و از دست رفته ها را کرد؟

***

استاد عزیزی از دانشکده ی برق می گفت که ایران بهشت کار کردن است. چون هر ایده ای که داشته باشی، در آمریکا حداقل 100 نفر همزمان دارند روی آن کار می کنند، ولی اینجا فقط تویی! یعنی "رقیب" نداری. یا کم داری.

اصل رقابت در اقتصاد یک اصل خیلی پایه ایست. که مثلن باعث قیمتگذاری عادلانه و برابری نیروهای عرضه و تقاضا و ... است. البته خود اقتصادیون، بحث انحصار و انواع کالاها و ... را هم باز می کنند. ولی من می خواهم چیز دیگری را مورد نظر بیاورم: اینکه "نهاد رقابت" در کشورها و جوامع و بازارهای مختلف، اصلن شبیه به هم نیست.

در کشور ما شاید جایی که رقابت کمی معنا دار باشد، رقابت بین خدمات آنلاین است (اسنپ و تپسی، یا دیجیکالا و بامیلو و ...) اما چقدر امکان وارد شدن دیگران به این بازارها هست؟

به قمرهای دیجیکالا و اسنپ دقت کنید، یا به قمرهای آمازون. بازار و رقابت کجا هستند؟ برای همه اند؟ یا برای افراد معدودی؟

مثال آن استاد عزیز، به طریقی ما را رهنمون می کند که رقابت ها در ایران به فرض وجود خیلی سریع به انحصار مبدل می شوند. (اگر نخواهم وارد این بحث شوم که غایت آمال هر اقتصادچی ای همین است یا ویژگیهای نهادی مختلف جوامع را لحاظ کنم که تصورشان از رقابت و انحصار و سود و سرمایه گذاری چیست و چه فرق هایی می کند یا اینکه همه جا چقدر رقابت کثیف است)

عملن شرایط رقبا در بازارهای رقابتی یکسان نیست، امکان ورود به بسیاری از بازارها وجود ندارد، و نهایتن بهره مندی ها چقدر متاثر از این نابرابری های فراموش شده است.

همه ی سعیم این است نشان دهم ساده کردن ها و مدلهای پایه، چقدر خام اندیشانه اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد