خاطرات و خطرات 1

یه مدتی هم رو فروشنده ی یه مغازه ی لوازم تحریری تو کتابفروشیای انقلاب کراش داشتم. همه اش می رفتم اونجا برا خرید چیز میزام. موها مشکی، مقنعه شو میداد عقب، صورت گرد و نمکی...

الان دیگه اون خانومه نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد