مسئولیت یادگیری

نکته ی بسیار مهم دیگری که در آموزش فهمیده ام، این است که هرکس خودش مسئول یادگرفتن و یادگیری های خودش است.

کلاسی در ترم گذشته شرکت می کردم که فارغ از موضوع درس، حول این ایده شکل گرفته بود که نباید دانشجویان را با چوب نمره، امتحان، کوییز، پروژه و ... وادار به یادگرفتن کرد. اگر خود او به این تشخیص رسید که درس و کلاس برایش لازم است به میزانی که فکر می کند لازم است وقت می گذارد و برایش زحمت میکشد. و عجیب آنکه تا حد خوبی بسیاری از دانشجویان با اشتیاق در کلاس شرکت می کردند. چون خودشان اصل کلاس بودند و مثل بقیه ی کلاسها شهروند درجه 2 نبودند. خودشان به دلیل اهمیتی که برای خودشان داشت برای کلاسشان تصمیم می گرفتند. که موضوع کلاس چه باشد و به چه سمتی پیش برود و ...

مسئولیت یادگیری به این معنی نیست که افراد در انتخاب رشته ی تحصیلی و موارد مشابه حق انتخاب از بین گزینه های موجود داشته باشند. یا اینکه به میزان تلاششان نمره و مدرک و جایزه بگیرند.

به این معنی است که هر یک بگویند چه می خواهند بیاموزند، چه لازم دارند بیاموزند، چه دغدغه دارند یاد بگیرند، خودشان عمق یادگیری خودشان را اندازه بگیرند (به جای اینکه دیگران به آنها نمره هایی ببخشند یا چهارچوبهایی تهیه کنند تا همه ی آدمیان را در آن بسنجند)، خودشان موضوع و روش یادگیری را معلوم کنند، در آموزش نه به معلم و مدیر، نه به والدین، و نه به جامعه، بلکه به خودشان پاسخگو باشند. خودشان بگویند کی فهمیده اند و کی نفهمیده اند.

با این نگاه، دیگر آزادی های خداداد افراد، خودآگاه یا ناخودآگاه سلب نمی شود، تمایزی بین زندگی و تحصیل و شغل و ... نیست و همه یک جریان بزرگ کلی اند. دیگر همه ی آدمها با یک خطکش سنجیده نمیشوند و به زور در قالبهای بی بنیاد و ظاهری جا داده نمی شوند و لازم نیست کسی زحمت سازگار کردن آدمهای متفاوت را بکشد (و چه کار عبثی است).

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد