انحصار و طراحی

خب من خیلی امیدوار بودم که آشنایی با اقتصاد، مثلن به من بیاموزد که "انحصار" از کجا ناشی می شود و چه خصوصیات مثبت و منفی ای دارد و ... و از این طریق ببینم در جاهای دیگر هم انحصار رخ می دهد یا نه. فی الواقع، رفتارها را بشناسم و نه اقتصاد را.

که خب طبیعتا اینجور نشد.

نگاهم به علوم شناختی هم همین است. که رفتارها را بشناسم تا حدودی. (واقعن؟ آخه جذابیتهای ذاتی ای این علم جدید داره)

این برای منی که غایت آمالم طراحی است کمی نگران کننده است.

نگرانی دیگر هم این که کم کم دارم فکر می کنم صرف مطالعه ی رفتار اهمیت ندارد. بلکه مهم قرار گرفتن رفتار در یک زمینه ی دیگر است. درست که (شاید) بتوان با ابزارهایی رفتارها را درک و تحلیل و حتی طراحی کرد، اما منشا این رفتارها و هدف و نهایتشان به یک زمینه احتیاج دارد و آن زمینه موضوع مهمتری برای مطالعه و تحقیق است. می توان بعدن به ارتباط این زمینه ها با یکدیگر و مشابهت و تفاوتشان پرداخت.

در واقع توجه ما اول به زمینه جلب می شود و سپس به رفتار. کاشکی علم رفتارشناسی وجود داشت.

یک همچین چیزی.

نظرات 2 + ارسال نظر
نامور چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت 06:14

اره بی پیشفرض صرفا نحوه تصمبم گیری ها و انگیزه ها و رشنالیتی و ... رو مطالعه میکنه، اونم نه فقط از منظر روان شناسی، بخش خوبیشم نوروساینسنه.
مهم اینه که نهایتا کار کنه، من داشتم فک میکردم مسلمون واقعی در حوزه اقتصاد واقعا کشورای سوسیال دموکرات اسکاندیناوی ان، ابزارو گرفتن، به الفبای موضوع مسلط شدن، بعد ایدئولوژیشونم که اتفاقا خیلی به اسلام نزدیکه رو اپلای کردن روش دارن جوابم میگردن. نه ما که مثلا این ترم برا تی ای مبانی بهمون گفته بودن یه سریا هستن این درسو برمیدارن کرم بریزن فقط ایگنورشون کنید، بعد همون جلسه اول دقیقا یکی ازین برادران پاشد با یه ادبیات افتضاحی انگار منی که عملا هیچی ام، مثلا خود امپریالسم جهانخوارم =))) خطبه ای در نقد سودمحوری خوند. یعنی میخام بگم نه مثل ما که آدم هیچینابلدمونم بلده بگه سودمحوری فلان، مبنای حقوق مالکیتشون فلان، بعد وضعیتمون اینه.
ببینید کاد الفقر أن یکون کفرا، مغز مردمو نمیشه واقعا با جملات نغز مبانی فلان فلانه که اتفاقا همه هم بلدن پر کنند، پر کرد تا معیشتشون درست نشده باشه.
البته خیلی بحث مفصله :)) ولی کلا اینا دیگه.
باشه اون کامنت هم جواب میدم.

دو تا مشکل می بینم توش: یکی این که آیا تعریفش مثلن از رشنالیتی عینیه (آبجکتیوه) یا نه. البته مشکلی نیست که تعریفش ذهنی (سابجکتیو) باشه ها، ولی اونوقت مدعاهای مربوط به عینیت علم اقتصاد رو باید رها کنه و با ادبیات و ابزار دیگری حرف بزنه. مشکل دوم اینکه چقدر تصمیم گیری و انگیزه و ... در موقعیتهای اقتصادی (سودمحور) با موقعیت های غیر اقتصادی (مثل روابط خانوادگی) شبیهن. و نه تنها این، در گستره ی موقعیت های اقتصادی هم آیا تصمیم گیری یک مفهومه یا نه، آیا من در انتخاب شغل همون مکانیزمی رو پیش می گیرم که مثلن در خرید لوازم خانگی؟
احسنت، نهایتن کار کنه! حرفم اینه از اون مبانی فرزند سالمی که کار کنه در نمیاد چون نگاهشون به انسان و جامعه ی انسانی یه چیز کوچکه نه بزرگ. حقیقتن امیدوارم با کاشتن دانه هایی در مغزهای شما ها به این سمت سوقتون بدم که یه چیزی تولید کنید که کار کنه، سیستمهای اقتصادی ای و تحلیلهایی منطبق بر شرایط خودمون نه صرفن کپی کاری از کارهای علمی بقیه.
اعتراض اون برادر رو هم بذارین به حساب دلِ پر داشتن از نیلی :)) نیلی سر کلاس خیلی زشت جواب میده این سوالا رو.

نامور دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 11:35

خب behavioral economics که از همیناست خیلیش. خیلی زود قضاوتش کرده اید. #مدافعان_اقتصاد

مطمئنید؟ مطمئنید صرفن رفتارهای اقتصادی رو مطالعه نمیکنه و دستاوردهاش قابل تعمیم نیست؟
علم اقتصاد پیشفرضهای گنده ای داره، که لزومن (معمولن) درست نیستن، مثل سودمحوری

از کامنت قبلیتون سوالاتی پرسیدم، بخونید جواب بدید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد