دانشگاه کجاست

جمع بندى فعلیم اینه که دانشگاه جاى کاشتن نیست، بلکه جاى برداشت کردنه، برداشت کردن از باورها و امور قلبى. اینطورى نیست که یه چیزى بیاى تو و یه چیز دیگه برى بیرون، همون که اومدى میرى بیرون با شاخ و برگ بیشتر

والسلام

نظرات 2 + ارسال نظر
نامور سه‌شنبه 21 دی 1395 ساعت 13:51

خیلی ها هستند که عقایدشون و به طبع اون سبک زندگیشون کاملا تغییر میکنه. خیلی ها هم هستند در خیلی زمینه هاهیچ خط مشی و چارچوب خاصی نداشتند و تو این چاهارسال شکلش میدن. حتما هم لازم نیست تغییرات انقدر اساسی باشند که بتونیم اسمشونو تغییر شاکله بذاریم، ولی عملا جزیی از شکل دهی همون شاکله اند، برای من حداقل اینش صادق بوده.
ولی خب برای بعضی افراد هم البته اون قدر اساسی بوده. من دوستان و آشناهای خیلی زیادی درین زمینه دیدم، شما هم ماشالا در روزبهیها خیلی خیلی باید دیده باشید. البته تغییرات با جهت مثبت هم بوده، من فردی رو میدونم که در حد چیزی از مرتبه ی واقعه اسلام آوردن شخص غیرمسلمان، تغییر ایجاد شده تو زندگیش. البته ممکنه از یه طرقی قبلش زمینه اش رو ذاتا داشته بوده باشند و اینجا شکوفا شده، ولی این باز کاشتنه نه صرفا شاخ و برگ.

به نظر می رسه دانشگاه روی خوشش رو به شما نشون داده پس! چون من شاید تنها یک مورد دیده باشم، یا دو مورد، که عقاید و/یا سبک زندگیشون عوض شده باشه. در اطرافیان نزدیک خصوصا روزبهیون اصلن موردی مشاهده و گزارش نشده. شاید هم اطرافیان بنده موجودات بخصوصین یا هنوز مادر دهر آبستن تغییراتشون باشه.
در مورد شکلگیری شاکله و تغییرات جزئی موافقم که وجود داره و نسبتا کم نیست.
اما این دوستان و آشنایان کثیری که گفتین، چند درصد جامعه ی دانشگاهی اند؟

نامور جمعه 17 دی 1395 ساعت 21:14

دانشگاه برای ارشد؟ یا کلا؟ کلا رو نه واقعا، به نظرم آخرین خانه ی کاشتن است.

مثال می زنید؟ یا توضیح بیشتر می دید؟
من واقعا کسی رو ندیدم خارج از شاکله ی خودش بزنه و یه چیز دیگه بشه. کسایی بودن که هرز رفتن و دوباره درست شدن، ولی هیشکی خارج از شاکله نزده و هر رشدی داشته در بستر همون شاکله بوده

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد