حلالم کنید

دارم میرم آلمان جمعه

حلالم کنید، یه موقع انفجار تروریستی ای، اعتصابی چیزی شد گیم اُور شدیم 

عیدکم مبروک

دعای 45 ام صحیفه سجادیه را بخوانیم

کلاه

این کلاه لبه دارایی که الان مد شده و منم زمستونا می ذارم سرم رو اولین بار راهنمایی پوشیدم، اون موقع هنو مد نشده بود (خصوصا تو سنای پایین) و بیشتر کلاه بافتنی مردم سرشون می کردن (خصوصا تو سنای پایین :) ). یه معلمی باهام خیلی بد برخورد کرد، و منم تا مدتها اصن سراغشون نمی رفتم دیگه

به چند سال نکشید که اونا مد شد و بیشتر استفاده شد و دیگه نوجوونا و بچه ها هم سرشون می کردن

الان داشتم فک می کردم رفتار اون معلم چقد احمقانه بوده، و رفتار ماها در دفاع از فرهنگ های غلط هم چقدر احمقانه اس

خودکشی ممنوع

با اینکه استخاره کردم که انتخاب رشته نکنم و بد اومد، ولی احساس می کنم سر خودم رو بریدم با این انتخاب رشته کردنم!

رمضان مبارک

خطبه شعبانیه حضرت رسول (ص) رو به اشتراک می گذارم به این مناسبت (بخونید حتما با آرامش):


«بسم الله الرحمن الرحیم»

إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله خَطَبَنا ذاتَ یَومٍ فَقالَ : «أیُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ قَد أقبَلَ إلَیکُم شَهرُ اللّه ِ بِالبَرَکَةِ وَالرَّحمَةِ وَالمَغفِرَةِ ،

شَهرٌ هُوَ عِندَ اللّه ِ أفضَلُ الشُّهورِ ، وَأیّامُهُ أفضَلُ الأَیّامِ ، ولَیالیهِ أفضَلُ اللَّیالی ، وساعاتُهُ أفضَلُ السّاعاتِ . هُوَ شَهرٌ دُعیتُم فیهِ إلى ضِیافَةِ اللّه ِ ،

وجُعِلتُم فیهِ مِن أهلِ کَرامَةِ اللّه ِ ، أنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ ، ونَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ ، وعَمَلُکُم فیهِ مَقبولٌ ، ودُعاؤُکُم فیهِ مُستَجابٌ .

فَاسأَلُوا اللّه َ رَبَّکُم بِنِیّاتٍ صادِقَةٍ وقُلوبٍ طاهِرَةٍ أن یُوَفِّقَکُم لِصِیامِهِ وتِلاوَةِ کِتابِهِ ؛ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ غُفرانَ اللّه ِ فی هذَا الشَّهرِ العَظیمِ .

وَاذکُروا بِجوعِکُم وعَطَشِکُم فیهِ جوعَ یَومِ القِیامَةِ وعَطَشَهُ ، وتَصَدَّقوا عَلى فُقَرائِکُم ومَساکینِکُم ، ووَقِّروا کِبارَکُم ، وَارحَموا صِغارَکُم ، وصِلوا أرحامَکُم ،

وَاحفَظوا ألسِنَتَکُم ، وغُضّوا عَمّا لا یَحِلُّ النَّظَرُ إلَیهِ أبصارَکُم ، وعَمّا لا یَحِلُّ الاِستِماعُ إلَیهِ أسماعَکُم ، وتَحَنَّنوا عَلى أیتامِ النّاسِ یُتَحَنَّن عَلى أیتامِکُم ،

وتوبوا إلَى اللّه ِ مِن ذُنوبِکُم ، وَارفَعوا إلَیهِ أیدِیَکُم بِالدُّعاءِ فی أوقاتِ صَلَواتِکُم ؛ فَإِنَّها أفضَلُ السّاعاتِ ، یَنظُرُ اللّه ُ عز و جل فیها بِالرَّحمَةِ إلى عِبادِهِ ،

یُجیبُهُم إذا ناجَوهُ ، ویُلَبّیهِم إذا نادَوهُ ویَستَجیبُ لَهُم إذا دَعَوهُ .

یا أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ أنفُسَکُم مَرهونَةٌ بِأَعمالِکُم فَفُکّوها بِاستِغفارِکُم ، وظُهورَکُم ثَقیلَةٌ مِن أوزارِکُم فَخَفِّفوا عَنها بِطولِ سُجودِکُم ،

وَاعلَموا أنَّ اللّه َ ـ تَعالى ذِکرُهُ ـ أقسَمَ بِعِزَّتِهِ ألاّ یُعَذِّبَ المُصَلّینَ وَالسّاجِدینَ ، ولا یُرَوِّعَهُم بِالنّارِ یَومَ یَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمینَ .

أیُّهَا النّاسُ ، مَن فَطَّرَ مِنکُم صائِما مُؤمِنا فی هذَا الشَّهرِ کانَ لَهُ بِذلِکَ عِندَ اللّه ِ عِتقُ نَسَمَةٍ ومَغفِرَةٌ لِما مَضى مِن ذُنوبِهِ» .

فَقیلَ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ولَیسَ کُلُّنا یَقدِرُ عَلى ذلِکَ! فَقالَ صلى الله علیه و آله : «اِتَّقُوا النّارَ ولَو بِشِقِّ تَمرَةٍ ، اِتَّقُوا النّارَ ولَو بِشَربَةٍ مِن ماءٍ .

أیُّهَا النّاسُ ، مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذَا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازا عَلَى الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فیهِ الأَقدامُ ،

ومَن خَفَّفَ فی هذَا الشَّهرِ عَمّا مَلَکَت یَمینُهُ خَفَّفَ اللّه ُ عَنهُ حِسابَهُ ، ومَن کَفَّ فیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللّه ُ فیهِ غَضَبَهُ یَومَ یَلقاهُ ،

ومَن أکرَمَ فیهِ یَتیما أکرَمَهُ اللّه ُ یَومَ یَلقاهُ ، ومَن وَصَلَ فیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللّه ُ بِرَحمَتِهِ یَومَ یَلقاهُ ، ومَن قَطَعَ رَحِمَهُ قَطَعَ اللّه ُ عَنهُ رَحمَتَهُ یَومَ یَلقاهُ ،

ومَن تَطَوَّعَ فیهِ بِصَلاةٍ کُتِبَ لَهُ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، ومَن أدّى فیهِ فَرضا کانَ لَهُ ثَوابُ مَن أدّى سَبعینَ فَریضَةً فیما سِواهُ مِنَ الشُّهورِ ،

ومَن أکثَرَ فیهِ مِنَ الصَّلاةِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللّه ُ میزانَهُ یَومَ تَخَفَّفُ المَوازینُ ، ومَن تَلا فیهِ آیَةً مِنَ القُرآنِ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن خَتَمَ القُرآنَ فی غَیرِهِ مِنَ الشُّهورِ .

أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ أبوابَ الجِنانِ فی هذَا الشَّهرِ مُفَتَّحَةٌ ، فَاسأَلوا رَبَّکُم ألاّ یُغلِقَها عَلَیکُم ، وأبوابَ النّیرانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسأَلوا رَبَّکُم ألاّ یَفتَحَها عَلَیکُم ،

وَالشَّیاطینَ مَغلولَةٌ فَاسأَلوا رَبَّکُم ألاّ یُسَلِّطَها عَلَیکُم» .

قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : فَقُمتُ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ما أفضَلُ الأَعمالِ فی هذا الشَّهرِ؟

فَقالَ : «یا أبَا الحَسَنِ ، أفضَلُ الأَعمالِ فی هذَا الشَّهرِ الوَرَعُ عَن مَحارِمِ اللّه ِ عز و جل » .

***

ثُمَّ بَکى ،

فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ما یُبکیکَ؟ فَقالَ : «یا عَلِیُّ ، أبکی لِما یُستَحَلُّ مِنکَ فی هذَا الشَّهرِ ، کَأَنّی بِکَ وأنتَ تُصَلّی لِرَبِّکَ ، وقَدِ انبَعَثَ أشقَى الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ، شَقیقُ عاقِرِ ناقَةِ ثَمودَ ، فَضَرَبَکَ ضَربَةً عَلى فَرقِکَ (قَرنِکَ) فَخَضَّبَ مِنها لِحیَتَکَ» 

قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ وذلِکَ فی سَلامَةٍ مِن دینی؟

فَقالَ : «فی سَلامَةٍ مِن دینِکَ» . ثُمَّ قالَ صلى الله علیه و آله : «یا عَلِیُّ ، مَن قَتَلَکَ فَقَد قَتَلَنی ، ومَن أبغَضَکَ فَقَد أبغَضَنی ، ومَن سَبَّکَ فَقَد سَبَّنی ؛ لِأَنَّکَ مِنّی کَنَفسی ، وَروحُکَ مِن روحی ، وَطینَتُکَ مِن طینَتی . إنَّ اللّه َ ـ تَبارَکَ وَتَعالى ـ خَلَقَنی وإیّاکَ ، وَاصطَفانی وَإیّاکَ ، وَاختارَنی لِلنُّبُوَّةِ وَاختارَک وَمَن أنکَرَ إمامَتَکَ فَقَد أنکَرَنی نُبُوَّتی . یا عَلِیُّ ، أنتَ وَصِیِّی ، وأبو وُلدی ، وزَوجُ ابنَتی ، وخَلیفَتی عَلى اُمَّتی فی حَیاتی وبَعدَ مَوتی ، أمرُکَ أمری ونَهیُکَ نَهیی .اُقسِمُ بِالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ وجَعَلَنی خَیرَ البَرِیَّةِ ، إنَّکَ لَحُجَّةُ اللّه ِ عَلى خَلقِهِ ، وأمینُهُ عَلى سِرِّهِ ، وَخَلیفَتُهُ عَلى عِبادِهِ»

مجددا

چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

نیمه شعبان مبارک

عبور

آیا باید از عقلانیت دینی، سیاست دینی، اخلاقیات دینی

به معنویت دینی برسیم؟

رسید

کسی می گفت که در انگلیس همه در خرید همه چیز (تو بگو حتی کرایه تاکسی) به هم رسید می دهند

غروبی پدر به مناسبتی می گفت که یک دفتر بردار و هر چه می دهی و می ستانی بنویس. منم که پشت گوش انداز اعظم!

بعد گفت این اصلا در قرآن آمده (فک کنم آیات پایانی سوره بقره باشد) که مالی می دهید یا می گیرید شاهد داشته باشید و مکتوب کنید. خصوصا بازاری های قدیم خیلی مقید بوده اند به این کار.

هیچی... قرآن نمی خونیم!


مثل هیچ کس

هنوز نتوانسته ام با اینکه مثل هیچ کس نیستم (تا کسی باشم) کنار بیایم

می خواهم کسی باشم

می دانم نمی توانم دیگری باشم تا کسی باشم؟

پیمان یزدانیان

تک تک نتهای بیگانگان

رو زندگی می کنم

تک تک نتهای عود و کمانچه رو، گیتار رو

خوابهای اتوبوسی

داغون از خواب پا میشم، بالزحمة دوش می گیرم. جمع و جور می کنم و میریم ترمینال. بلیت گرفته، سوار می شویم. و اندکی پس از راه افتادن خوابم می برد. (دو ساعت از مسیر سه ساعته رو خوابم در واقع!) گاهی از تکانها از خواب می پرم.

خواب می بینم. در خواب همه ی اتفاقهای این فاصله ی بلند شدن از رخت خواب تا سوار اتوبوس شدن هستند. آدمهایش هستند، منظره هایش، ماشینهایش هستند. فکرهایش هستند. فکرهای این چندوقت، اتفاقهای این چندوقت. مسائل این چندوقت.

خوابهای این چند ماه(!) اینجوری اند. خالی از تازگی. اسمشان را می گذارم خوابهای اتوبوسی.

گم اندر گم

غریبه ای به نمایشگاهی رفت

و کتابهایی غریبه خرید

و برگشت...

علی (ع)

اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران نباش.

هنگامی که از چیزی می ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است.

چیز اندک که با اشتیاق تداوم یابد، بهتر از فراوانی است که رنج آور باشد.

کسی را که نزدیکانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا می گردد.

سلامت تن در دوری از حسادت است.

برای فهمیدن بپرس، نه برای آزار دادن؛ که نادان آموزش گیرنده، همانند داناست و همانا دانای بی انصاف چون نادان بهانه جوست!

هر ظرفی با ریختن چیزی در آن پر می شود جز ظرف دانش که هر چه در آن جای دهی، وسعتش بیشتر می شود.

سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا انسان در زیر زبان خود پنهان است.

هرکس به من کلمه ای بیاموزد، مرا بنده خود کرده است.

بزرگی پروردگار نزد تو، پدیده ها را در چشمت کوچک می نمایاند.

ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

گناهی که تو را پشیمان کند، بهتر از کار نیکی است  که تو را به خود پسندی وا دارد.

سودمندترین گنج ها، به دست آوردن محبت دلهاست.

بدی را از سینه ی دیگران، با کندن آن از سینه خود، ریشه کن نما

در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد سواری دهد، نه شیری تا او را بدوشند.


نقل از http://raminjahangirmorad.blogfa.com/category/3

روز سعدی

با توجه به اینکه دیروز روز سعدی بوده و سعدی خیلی آدم خفنی است و ما خیلی دوسش می داریم و اساسا این زبانی که صحبت می کنیم همه اش تقصیر سعدی است و دیگر مزایایی که سعدی دارد، خدمتتان یک غزل از سعدی تقدیم می نماییم

(یه روزی هم بیاد که ما فک نکنیم طبله ی عطارای خارجکی از حکمت پُر تر از دکان ترکان پارسی گوی نیست و ادبامون همه شون بخشندگان عمرند)

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت

که محب صادق آنست که پاکباز باشد

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن

که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم

به کدام دوست گویم که محل راز باشد

چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی

تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد

نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم

که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد

دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی

که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد

قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران

اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد

آخه خدا وکیل ببینید از این بهتر هم می شه شعر گفت؟

ثروت

امرو میخوام یه مسیله ای رو بگم که ازش ناراحتم

بارها اتفاق افتاده که وقتی بحث به مسایل مالی رسیده مردم به من میگن پسر آقای دکتر و بچه پولدار و "ها تو پول نداری دیگه؟!" و از این دست حرفا که یعنی نه تنها دستت به دهنت می رسه، بلکه به جاهای بالاتری هم می رسه!!

چنتا نکته در این باره:

یکم اینکه بله من دستم به دهنم می رسه هیچوقت لنگ لباس و دفتر نبوده ام برای کلاسهای هنری رفتن و خرید مداد رنگی و ساز منتظر پول نموندم وقتایی که وسایل حمل و نقل عمومی سختم بوده آژانس سوار شدم و ... اما این به لطف کار شبانه روزی پدرم بوده، شبانه روزی یعنی اینکه به تعداد انگشتان یک دست مسافرت رفتیم پنجشنبه جمعه ها زیاد با هم نبودیم تا همین چندسال پیش مستاجر بودیم و اخرش هم با مصیبت خونه دار شدیم و ... بعد هم اصلا پول و ثروت چه سنجد پیش استغنای معرفت و به قول شاعرش عشق که محض مطایبه اینو آوردم

ثروتو فقط داشتم ولی رفاه نه یا چیزای دیگه. عموم شاید یکدهم پدرم درآمد داشته باشه اما با خونواده اش بیشتر هست و ...

نمیگم قدردان نیستم یا حتی اینکه خیلی ناراحت میشم این حرفو میشنوم، می گم که خیلی چیزای دیگه هست که در نظر نمیگیرن

(ضمن اینکه خیلی از اونایی که تیکه می اندازن رفاهشون با همون معیار ثروت از من کمتر نیست)

بعد هم اینکه مهم اینه ادم بتونه ارزش آفرینی کنه نه اینکه مثه من انگل اجتماع باشه! و اینکه بلد باشه درست خرج کنه

و اینا

احتمالا بعدا اینو حذف کنم، شایدم نه :)

پاسخ به یه موضوع هیجان انگیز :)

سلام!

خوبین؟ تعطیلات خوبه؟

آره واقعا ذوق کردم از این خبر! ولی چنتا نکته:

1. اسمشو از کجا فهمیدین چیه؟!! چون من گشتم تو وبش پیدا نکردم!

2. من واقعا هر دفعه که ازم این تعریفا رو می کنن دیوونه می شم، چرا آخه؟ بابا من واقعا داغونم، قیافه ام صاف و صوف به نظر می رسه، توم آش و لاشه! بی شوخی و تعارف می گم

این پستی رو که بهش اشاره کردین وقتی خوندم انقدر از خودم خجالت کشیدم که نگو!

3. زیارتشون قبول ایشالا و ایشالا ما رو هم دعا کنن

آره تا کنکور تلگرام تعطیله :دی

4. همیشه خوش خبر باشین!

my embarrasing admission

کشف اخیر هم اینکه فهمیدم چرا اینقدر دو فیلم 500 days of summer و eternal sunshine of the spotless mind را دوست دارم

:)

تازه می فهمی چیکار کردی باهام

وقتی گوش باد و بارون تیز شد

زندگی کردن ملال انگیز شد

کاسه ی صبرت اگه لبریز شد

آخر اسفندتم پاییز شد

:)

آهنگ قشنگیه

درس معارف

پدر ما به خاطر درد کمر مختصری امروز خانه نشین به معنای واقعی کلمه بود. (چون اغلب اوقات که خانه است در کارهای خانه کمک می کند یا بیرون برای خرید و .. می رود و خلاصه بیکار نمی نشیند، اما امروز به خاطر درد کمر فقط نشسته و درازکش بوده!)

از قضا از صبح هم تلویزیون مدام برنامه هایی درباره ی شهدا و خانواده هایشان و جانبازان و ... پخش می کند.

فلذا ایشان به دلیل اینکه هیچ مشغولیت دیگری نداشته اند اغلب این برنامه ها را دیده اند، و به اندازه ی دو واحد انقلاب اسلامی به صورت عملی پاس کرده اند!