بغرنجترین مسئله هستی و زندگی انسانی غیرقابل پیش بینی بودن دامنه و اثر کارهاست و به همین دلیل انتخاب گام بعدی، هر گام بعدی، پا در ناشناخته گذاشتن است. ما آدمها اصل عدم قطعیت هایزنبرگ را زندگی میکنیم، همان اصلی که میگوید ذرهها را تا نگاه نکنید طوری رفتار می کنند و به محض مشاهده کردنتان رفتار ذرات عوض می شود و طوری دیگر خواهند بود. و حواسمان نیست؛ حواسمان نیست که با حضور و حرکت ما دنیا روی دیگری از خودش نشان می دهد و هر حرفی که میزنیم و هر فلسفه و خیال و قضاوتی که داریم فقط برای خودمان است که داریم و این همه حرف رنگی ندارد از آنچه که خواهد بود. من نه از درون خودم نه از بیرون خودم خبر ندارم. و اگر خیال کنم که خبر دارم و دست به عملی بزنم، به محض بلند کردن پا یا دست بردن به قلم یا دهان باز کردن برای کلمه، دیگر بیرون و درونم آن قبلی نیست و هر اراده و هر اقدامی همه چیز را به هم میریزد، به نحو پیش بینی ناپذیری.