خانه عناوین مطالب تماس با من

فصل تغییرات (هیچ داستان و هیچ آرزو، در گریز از خویشتن)

خاطرات کارآموزی به بعد

فصل تغییرات (هیچ داستان و هیچ آرزو، در گریز از خویشتن)

خاطرات کارآموزی به بعد

پیوندها

  • اشتیاق
  • دلگویه های اون

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • این یک متن عصبانی است
  • حرفهای شاید بی مخاطب
  • واقعیت و حقیقت
  • چیزهایی که خودشان نیستند، ولی باید خودشان باشند
  • رنجها
  • جز از کل
  • شب تاریک آسمان بی‌ستاره
  • کلمات، معانی، تجارب
  • پیاده‌روی عصرانه در کوچه‌های قدیمی زرگنده
  • حضور ذهن

بایگانی

  • دی 1400 1
  • آذر 1400 1
  • آبان 1400 1
  • مرداد 1400 1
  • تیر 1400 1
  • فروردین 1400 2
  • اسفند 1399 6
  • بهمن 1399 1
  • دی 1399 2
  • آذر 1399 2
  • مهر 1399 2
  • خرداد 1399 2
  • اردیبهشت 1399 1
  • اسفند 1398 1
  • بهمن 1398 1
  • دی 1398 4
  • آبان 1398 3
  • مهر 1398 2
  • شهریور 1398 4
  • مرداد 1398 8
  • تیر 1398 7
  • خرداد 1398 14
  • اردیبهشت 1398 13
  • فروردین 1398 10
  • اسفند 1397 7
  • بهمن 1397 4
  • دی 1397 4
  • آذر 1397 14
  • مهر 1397 1
  • شهریور 1397 4
  • مرداد 1397 6
  • تیر 1397 1
  • خرداد 1397 2
  • اردیبهشت 1397 6
  • فروردین 1397 2
  • اسفند 1396 2
  • بهمن 1396 1
  • آذر 1396 5
  • آبان 1396 5
  • مهر 1396 11
  • شهریور 1396 3
  • مرداد 1396 7
  • تیر 1396 8
  • خرداد 1396 11
  • اردیبهشت 1396 10
  • فروردین 1396 16
  • اسفند 1395 15
  • بهمن 1395 13
  • دی 1395 21
  • آذر 1395 13
  • آبان 1395 10
  • مهر 1395 4
  • شهریور 1395 3
  • تیر 1395 5
  • خرداد 1395 5
  • اردیبهشت 1395 6
  • فروردین 1395 2
  • اسفند 1394 4
  • بهمن 1394 7
  • دی 1394 11
  • آذر 1394 10
  • آبان 1394 13
  • مرداد 1394 5

جستجو


آمار : 54491 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • افسردگی یکشنبه 20 فروردین 1396 12:19
    آخه افسردگی؟ واقعن افسردگی؟
  • کشته شدن یکشنبه 20 فروردین 1396 10:28
    همیشه برایم سوال بوده که چرا خدا خوبها را میبرد. این همه انسان عزیز در جنگ و انقلاب رفته اند. هر موقعیتی و زدو خوردی که پیش می آید، چندتا خوب دیگر را برمیدارد و بقیه را (ما را) می گذارد. احتمالن علتش این است که دنیا محل خریده شدن است نه کارهایی کردن. یا کارهایی کردن برای خریده شدن نه کارهایی کردن برای ماندن یا برای...
  • ضرورت تحلیل شخصیت معصومین شنبه 19 فروردین 1396 17:41
    آنچه با دور از دسترس کردن (و صرف ستودن) و تحلیل نکردن شخصیت معصومین از دست می دهیم، تعریف کاربردی مفاهیم انتزاعی دینی است. تا وقتی علی را از نزدیک نشناسیم عدل علی و عدالت را نخواهیم شناخت.
  • چقدر زندگی می کنم؟ جمعه 18 فروردین 1396 23:21
    تا همین ۵۰ سال پیش آبگرم لوله کشی امکانات رفاهی و تجملات بوده. ما ولی محفوف در رفاه بزرگ شده ایم. سختی ندیده ام و می ترسم همه اش از روزی که همه چیز سختتر (می)شود. وقتی پای ایثار برسد، میتوانم از خودم بگذرم؟ روزی که باید سختی تشنگی و گرسنگی را بچشم تا همسایه یا کودکم بهره مند باشد، خواهم توانست تحمل کنم؟ اگر بنا باشد...
  • یکی مثل همه؟ سه‌شنبه 15 فروردین 1396 02:05
    این که می بینم بقیه هم مثل من کلافه اند، راهی می روند که آخرش نمیدانند چیست، دنبال امیدواریهایشان هستند، با همه عالم کلنجار دارند بخاطر تصمیمهایشان، تنهایی هایی را تحمل میکنند، هزینه ی متفاوت دیدن و فکر کردن را می دهند با تنهایی و سختی کشیدن، زیر بار آنچه درست نمیپندارند نمی روند، به من حس شادی میدهد، که فقط من نیستم...
  • منقضی کردن فانتزی ۱ دوشنبه 14 فروردین 1396 14:51
    یه سری چیز میز ریز میخوام بنویسم توش فانتزیها رو له و لورده کنم: دختری که دوغ آبعلی میخوره
  • سفسطه ۱: جهنم دوشنبه 14 فروردین 1396 14:48
    این جهنمی که با ذهنیت "جای دیگه ای حالم بهتره یا بود" برا خودمون می سازیم....
  • چرا؟ شنبه 5 فروردین 1396 19:49
    غالب تفکراتم در نقطه ای ختم می شوند که با جمعی ورودی جدید در حلقه ی معارفه در حال گفت و گو هستم یا برایشان متنی می نویسم تا در مجله ی اردو چاپ شود. چرا؟
  • تنهایی شنبه 5 فروردین 1396 19:47
    تنهایی ای که غالبن تجربه می کنم، شکل دیگری است. نداشتن دوست یا آشنا یا همراه نیست (که البته اونم هست بعضن). تفاوت جهت است. وقتی برقزده شدم، فکر می کردم همه تا حدی مثل خودم اند. هیچ کس راهی مطمئن برای پخت جوجه بلد نیست، همه (تقریبن) به یک اندازه دلشان سفر می خواهد و نرفته اند، و همه دلشان می خواهد مدیرتر باشند. اما...
  • it doesn't mean anything سه‌شنبه 1 فروردین 1396 21:14
    چندروزیه (یعنی دیروز و امروز) می خوام در مورد عید بنویسم، و هی نمیشه، عجالتن اینو داشته باشید: "دهل" اونیه که طبله، اونی که بوقه "سرنا"س. میدونستید می گن روز اول عید هرکی رشته پلو بخوره رشته ی کار دستش میاد؟ (از این لوس تر نمیشد؟؟) *** متنی از حسام الدین بود که زبان دل ما بود، خیلی خوب توضیح داده...
  • ختم شنبه 28 اسفند 1395 00:11
    مادر دوستی به رحمت خدا رفته همین شب عیدی مسخره اس... مسخره اس ...
  • سریال جمعه 27 اسفند 1395 14:06
    در یک عملیات دو روزه کل سریال وِست وُرلد رو دیدم. یه غمی بعد از دیدن سریال هستا ... یه غمی هست ...
  • صحبت ها دوشنبه 23 اسفند 1395 10:14
    می خواهم بدانی، وقتی حرفی می زنم، نظری می دهم، توصیه ای می کنم، از اعماقم صدایی می گوید "نگو، تو که در کار خودت مانده ای حکم نده، دستور نده، حرف نزن. اصلن تو چه سر در می آوری از دنیای دیگران، از کل دنیا، از دنیای خودت حتی، تو مگر کسی یا چیزی را می شناسی که نظر می دهی، اصلن به تو چه! تو اگر راستگویی و خیلی برایت...
  • مرگ گربه شنبه 21 اسفند 1395 23:01
    صبی یه سمنده یه گربه هه رو زیر گرفت. جدا از وضع گریه آور جان دادن گربه که چه پیچ و تابی میخورد و چه بالا پایینی می پرید و در لحظه ی برخورد سرش چه جوری رفت زیرماشین و اون یکی گربه ی نزدیکش چه وحشتی کرد و چه جوری دوید، راننده هه واقعن مقصر بود. خب مگه چشم نداری که حیوون زبون بسته رو ببینی؟
  • درباره ی موسیقی ایران شنبه 21 اسفند 1395 16:37
    مهمترین وجه از موسیقی ایران به نظر من مردمی بودنش است. ببینید ما اسم موسیقی‌دان های بزرگ تاریخمان را نمی دانیم چنان که شاعرانمان، با اینکه به شدت این دو به هم نزدیک بوده اند (به شدت یعنی بنای اوزان موسیقی بر اوزان اشعار است و این پدیده ی خیلی عجیبی است. چون در موسیقی کلاسیک اصلن این طور نیست). چرا؟ چون خیلی وجود...
  • درگیری ذهنی سه‌شنبه 17 اسفند 1395 09:58
    از دیروز عصر که کلاس علم و هنر تمام شد ذهنم مشغول است. مشغول حرفی که زدم: "آخرش می فهمید همه ی اینها کشکه!" "در بهترین حالت جواب یه سری آدم به یه سری سوال هاست و کلی جواب دیگه و سوال دیگه باقی مونده" و نمیدونم چرا مشغول این حرفهام ... چقدر ذهن ها و درگیری های ما شبیهه، همه اون دو سال اول هنوز سایه...
  • ترن دوشنبه 16 اسفند 1395 08:11
    تمام آنچه ندارم نهاده خواهم رفت پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت محمدکاظم کاظمی
  • روزمرگی یکشنبه 15 اسفند 1395 17:14
    حاج ابراهیم نماد روزمرگی است. دغدغه های تکرای، کارهای تکراری، فکرهای تکراری ... پ.ن: از کی کوتاه نویس شدم؟؟
  • تردیدات فلسفی شنبه 14 اسفند 1395 12:19
    یه سوال خیلی جدی که دارم اینه که آیا سرخپوست ها پیامبر داشتن؟ یا بومیان استرالیا؟ به نظرم با توجه به عدم دسترسی این مناطق به مناطق ما منطقی است که پیامبر می داشتن
  • یا دلیل المتحیرین پنج‌شنبه 12 اسفند 1395 20:56
    یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل المتحیرین یا دلیل...
  • my lack of engagement سه‌شنبه 10 اسفند 1395 18:59
    یک خلط خیلی ظریف و عمیقی که می کنم اغلب اوقات (97% مواقع!) اینه که بین آورده های یک چیز با خود اون چیز خلط می کنم. مثل مسئله ای که توی اقتصاد با اون رودررو (شاخ به شاخ!) شدم: موضوعات اقتصادی چیزهای مشخصی هستند، و اینکه اقتصادیون پاشونو توی بقیه ی فیلدها هم می کنن و ریاضی می خونن و ...، ربطی به اون اصل قضیه نداره. پ.ن:...
  • هیچی، همین :) یکشنبه 8 اسفند 1395 19:25
    همه ی ما تو زندگی یه سری پیشفرض خیلی خیلی پیشفرض داریم، چیزهایی اونقدر بدیهی که حتی اتفاقی هم به ذهنمون نمیرسه که اونا بدیهیات اند، چون از بدیهیات بدیهی ترند. برای همینه که هیچ وقت مورد سوال قرار نمی گیرند، و وقتی باهاشون روبرو می شیم، تعجب می کنیم که این همه وقت اونا رو بدیهی فرض می کردیم و تعجب می کنیم که چرا اونا...
  • عکس پروفایل شنبه 7 اسفند 1395 16:30
    آیا بشریت گمان می برد که روزی با انتخاب عکس پروفایل خود را عرضه و مطرح کند؟ چه کوفتیه این آخه!
  • دستاورد دیروز شنبه 7 اسفند 1395 10:21
    سیب زمینی سرخ کردم یه کم سوخت
  • دین به منزله ی مادربزرگ اعظم دوشنبه 2 اسفند 1395 13:58
    نمیدانم قبلن از برخورد اساطیری با دین نوشته ام یا نه ( که خیلی زود خرافی می شود و آسمانی و غیر زمینی و داستانی است) شق دوم نگاه به دین، دیدن آن به منزله ی حرفاهای حکیمانه ی پیرهای دور و بر است، عاقله زن یا مرد پیری که حرفهای صحیحی که نمیدانی از کجا امده اند می زند
  • در اصفهان چه یافتیم؟ شنبه 30 بهمن 1395 23:01
    1. یه چایی بهمون دادن تو این استکان کوچولوها، نصفش رو هم شیکر ریخته بودن. چایی نذری نخورید تو اصفهان 2. به آدمی که گندگی می کنه بگید "آفتابه ایِ مسجد شاه" 3. ولی خیلی شاخ بود این اسلیمی های روی دیوار و سقف و ...، خیلی شاخ بود! جدن چه جوری حالشون می کشیده اینا رو بسازن؟ ساخت عالیقاپو 67 سال طول کشیده! می...
  • از سری نقدهای من بر اقتصاد-3 شنبه 30 بهمن 1395 08:21
    مطلوبیت در اقتصاد یک مفهوم منفعلانه است. یعنی شما هویج را می خورید و لذتش را می برید و تمام. شما روی چیزهای که بیرون هستند صرفا مطلوبیت دارید و می گویید این را بیشتر از آن می خواهم (و نه حتی با دلیل)، و هیچ وقت نخواهید گفت که آیا با آنها کاری هم می توانم بکنم یا نه. ذهنیات شما خارج از همین چیزهای قابل مصرف هیچ فعالیتی...
  • سوال جواب چهارشنبه 27 بهمن 1395 22:21
    1. به نظر شما شمر گناهکار بود یا امام حسین(ع)؟ جواب سطحی: اگه همینجوری که گفته میشه قرار بوده از اول خلقت این اتفاق بیافته، هیچ کدوم! جواب عمیق: شمر و امام حسین(ع) در دو نقطه ی مقابل فکری بوده اند که کارشون بالا گرفت و نمی شد یکی بر یکی غلبه نکنه. مثل آبی که به سمت دریایی میره و سنگی که سر راهشه. ما می دونیم که برخورد...
  • قدرت ایدئولوژی دوشنبه 25 بهمن 1395 23:30
    با جمعی از بچه ها مشغول صحبت بودیم که یکی گفت "بریم با بقیه صحبت کنیم و ازشون یاعلی بگیریم برای فلان کار". قدرت یک ایدئولوژی در این است که بعد از 1400 سال اصطلاحاتش با قدرت و قوت استفاده شوند!
  • فقدان برخورد دست اول پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 18:10
    ما معمولا با پدیده ها مواجه نمیشیم بلکه گزارش مواجهه با پدیده ها رو می خونیم یا میشنویم. مثلا میریم درباره ی قرآن یا نهج البلاغه کتاب میخونیم نه خودشونو. یا پیامهایی درباره ی وقایع خارج از مرزها رد و بدل میکنیم و سایتهای خبری خارجی رو بررسی نمیکنیم. به شدت احتیاج به برخورد دست اول با پدیده ها داریم (حتی با پیشفرض) نه...
  • 367
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • صفحه 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 13