-
ضرورت پول خرد در جوامع
جمعه 8 آبان 1394 15:07
صبح با تاکسی که رسیدم صنعت پول خرد نداشتم، ده تومنی دادم. راننده گفت برو خرد کن، دو تا پنجی داد. 20 سی نفر پرسیدم، چنتا دکه ای و مغازه دار هم. ندادن. فک کنم داشتن و ندادن. باسه مامانم که تعریف کردم گفت از بس صبحا به با عجله می ری بیرون. خواهرمم دم گرفت انگار از ماها طلبکاره. بعد مادر ادامه داد برنامه ریزی کن صبحا نیم...
-
مزیت یا مضرت زندگی؟
چهارشنبه 6 آبان 1394 22:35
یادت باشد که زندگی جریان دارد
-
جک جالب1
دوشنبه 12 مرداد 1394 00:41
در بین لطیفه هایی که بین ما رد و بدل می شن، هستن مواردی که رفتارهای ما رو خیلی دقیق منعکس می کنن بد نیست اینجا اونا رو هم جمع کنم! این شما و این هم شماره ی 1 ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻡ ، ﮐﻨﺎﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ دستش ﻣﺮﻍ ﻭ ﺭﻭﻏـﻦ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﺟﺎ ﺭﻭ ﺗﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ... ﮔﻔﺘﻢ ﺳﺒﺪِ ﮐﺎﻻﺳﺖ . . . ؟ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ ، ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺲ ﺭﺑّﺶ ﮐﻮ ﮔﻔﺖ ﻣﮕﻪ...
-
سبزی
شنبه 10 مرداد 1394 22:56
امروز سبزی هایی که از شهرستان آورده بودیمو بردم سر کارآموزی که کنار ناهارمون بخوریم :) خب خوردیم همکارها هم خیلی حال کردن البته بیشترش ریحون بود و چنتایی هم نعنا. یه دونه هم پیازچه بود که چون یه دونه بود هیشکی نخورد!! :(( یکی از همکارها برای توصیف علاقه اش به تن ماهی گفت: "قفلی" ! کلمه رو قبلا شنیده بودم اما...
-
چرت زدن
چهارشنبه 7 مرداد 1394 23:15
خیلی چرت می زنم معمولن ساعت 9 تا 9:30 می رسم بعد تا ساعت سه و نیم همه اش دارم چرت می زنم! غیر از وقتایی که دارم می خورم بقیه ی اوقات در هپروتم. این باعث می شه دقتم بیاد پایین و یه ریزه کاری هایی از دست در بره. همچنین اعصابم خورد می شه یه کم خصوصا وقتی یه چیزی رو دارم سعی می کنم بفهمم و نمیشه. محیط خیلی گرم (از نظر...
-
چایی
چهارشنبه 7 مرداد 1394 00:30
و تو چه دانی که چایی چه چیزی است؟ روال کار در محل متبرک کارآموزی بدین گونه است که در ساعتهای 10 و 13 و 15 چایی توزیع می شود و در بقیه ی زمانها (تا قبل از ساعت 5 عصر که ساعت رسمی اداری است) باید بروی خودت برای خودت بریزی آقو ما انگار سرم چایی بهمون وصله! وقتی آقای «ش» مسئول عزیز آبدارخونه (چه اسم جالبی، آب دار خانه!)...
-
معرفی
سهشنبه 6 مرداد 1394 01:37
سلام به همه ی دوستای گلم، بوج بوج بوج، ... مثه این دختر اسکلا یا پسر اسکلا بر همون منوال بگذریم :) اینقد اتفاقای باحال از زمان شروع کارآموزی ام برام افتاده و هی می افته که می خوام این جا بنویسم، باشد که شاد شویم همگی با هم و رستگار