چرا تصورم از همسر ایده آل یه الگوی اخلاقی تمام عیاره؟
چرا فک می کنم همه همه چی رو می دونن و ما یه عده ناآگاه نیستیم که داریم با هم بزرگ می شیم؟
چرا فک می کنم معصومیت رو باید تو گاوصندوق نگه داشت؟
چرا این همه پرهیز ناشی از ترس و خودمهم پنداری؟
***
این روزایی که ماها تیغ تشریح دست گرفتیم و تحلیل می کنیم و هر چیزی رو جزئی تعریف می کنیم و از نظر فلسفی عمیقا بررسی می کنیم و تعاریفمون رو دقیق می کنیم، بعد هی آخ و وای می کنیم که نمی تونیم چیزی رو به کسی بفهمونیم و الگوسازی نمی تونیم بکنیم و اخلاق و عقیده داره از دست می ره
این خارجیها با هنر قصه تعریف کردن و نشون دادن حرفهاشون به صورت در هم و بر هم همه چی رو با هم منتقل می کنن. نمونه اش فیلم اینترستلار، هم خانوادیگه، هم علمی تخیلیه، هم رویای آمریکایی رو منعکس می کنه، و هم همه چیز
این خاصیت قصه است که می تونه همه چی رو به بهترین نحو منتقل کنه
وبت را دوست می دارم. :)
در مورد این متن هم صحیح است. بعضی چیز ها را داستان زیباتر روایت می کند.
خیلی مهمه :)
آقا این پشتوانه ی فلسفی چیزها داره روانی ام می کنه