نکته ای در هنر/علم/تمدن اسلامی

وقتی از هنر اسلامی صحبت میکنیم، یعنی چیزی که هم هنر باشد و هم اسلامی باشد. یعنی مورد احترام اهل هنر باشد و با آنها و با هنر وارد گفتگو شود.

وقتی از علم اسلامی صحبت میکنیم، یعنی چیزی که هم علم باشد و هم اسلامی باشد. یعنی در جهان علم قابلیت نقد و پذیرش و توسعه داشته باشد.

وقتی از تمدن اسلامی صحبت میکنیم... یعنی با اصول اخلاقی و حقوقی، روشهای سیاسی و تجاری، و گروه های کوچک و بزرگ موجود بتواند گفتگو کند. هم تمدن باشد و هم اسلامی باشد.

اگر هنر و علمی، با حذف ارزشهای دینی، روشهای دینی یا اهالی دین از آن حرفی برای گفتن نداشته باشد، هنر و علم نیست.

(اگر از این چند خط این طور بر می آید که من قائل به امکان علم دینی یا هنر دینی نیستم، تصریح میکنم که به این امکان قائل هستم. دین به عنوان یک مکتب و یک چشم انداز این قابلیت را دارد که به هنر و علم خط دهی بکند)

پ.ن: این نکته حاصل خواندن و تامل در نوشته ها و گفته های حامد صفایی پور، و بعضی توییتهای اینجا و آنجا، و البته استوری یکی از دوستان و نقلی از امام خمینی است در مورد هنر.

مردمان دورانداز

دارم توی سایتها می گردم و کارهای معماری رافائل مونئو را نگاه میکنم. کارهایش برایم عجیب است، چون خیلی خیلی ساده است.

به این فکر میکنم که کارهایش در زمینهای شهریِ موجود چه بی تکلف و ساده اند. و همزمان شاخص اند.

و به این فکر میکنم که چی می شد مثلن مدیران شهری به اینکه داخل بافت چه کارهایی می توانند بکنند فکر میکردند، به جای اینکه توسعه ی عرضی و طولی را با خیال راحت انتخاب کنند. وضع موجود را دور نیاندازند و وضع تازه بجویند. همین وضع موجود را کاری بکنند.

و بعد یاد خودم می افتم. 

*

امروز شجریان مرد. جهان مجازی من دو دسته است. بخشی بی خبر است و بخشی که با خبر است و سیاه پوش (و به طرز غریبی یک دست است. آدمهایی که فکر نمیکردم صفحه ی سیاه منتشر کرده اند)

همین. همین که باخبران باخبرند و بی خبران بی خبر. و همین می ماند.