روضه ی مشکوف

بشینین براتون ذکر بگم ذکر پیری

ذکر اون لحظه ای که چشمات از دیدن نوه برادرت بعد از دو سال برق می زنه

اون لحظه ای که در خواب و بیداری درد رو حس میکنی، در نشستن و دراز کشیدن درد داری

اون لحظه ای که می بینی دیگری با وسایل خونه ات از مهمونت پذیرایی میکنه

اون لحظه ای که با غم از عکسهای روی دیوار برای بقیه تار و تعریف میکنی

اون روزی که مثل دیروزها و فرداهاشه

اون دقیقه ای که میگی "عزیزم دعا کن برام که زودتر راحت شم که در رنجم"، تویی که همه ی زندگیت جنگیدن و روی پای خودت بودن بوده


فقط به یه چیز باور دارم، این که آدم تا تسلیم نشده زنده اس. اون لحظه ای پیری میاد که تسلیم بشی. اون لحظه ای مرگ میاد که تسلیم بشی

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد